تــــوهــــم فـانـتــزی

توهم فانتزی


موضوعات مرتبط: کاریکاتور

تاريخ : پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۹ | 13:46 | نویسنده : وحید |

شیطان و مرد نمازگذار

مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد.

در راه مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت.
مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد!
او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.

در راه مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید.
مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم.
مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند.
مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.

مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود.
مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.
مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد.
شیطان در ادامه توضیح می دهد:
((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.)) وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید.
بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.

نتیجه داستان:
کار خیری را که قصد دارید انجام دهید به تعویق نیاندازید. زیرا هرگز نمی دانید چقدر اجر و پاداش ممکن است ازمواجه با سختی های در حین تلاش به انجام کار خیر دریافت کنید. پارسائی شما می تواند خانواده و قوم تان را بطور کلی نجات بخشد.
این کار را انجام دهید و پیروزی خدا را ببینید.


موضوعات مرتبط: داستان های جالب

تاريخ : پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۹ | 13:39 | نویسنده : وحید |

ایمان

مرد جواني مسيحي كه مربي شنا و دارنده چندين مدال المپيك بود ، به خدا اعتقادي نداشت. او چيزهايي را كه درباره خدا و مذهب مي شنيد مسخره ميكرد.

شبي مرد جوان به استخر سرپوشيده آموزشگاهش رفت. چراغ خاموش بود ولي ماه روشن بود و همين براي شنا كافي بود.

مرد جوان به بالاترين نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز كرد تا درون استخر شيرجه برود.
ناگهان، سايه بدنش را همچون صليبي روي ديوار مشاهده كرد. احساس عجيبي تمام وجودش را فرا گرفت. از پله ها پايين آمد و به سمت كليد برق رفت و چراغ را روشن كرد.
آب استخر براي تعمير خالي شده بود!

امروز فردای دیروزه.؟


موضوعات مرتبط: داستان های جالب

تاريخ : چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۸۹ | 13:7 | نویسنده : وحید |

خــــــوشــــبـخـــتی

همه ما خودمان را چنين متقاعد ميكنيم كه با ازدواج زندگي بهتري خواهيم داشت، وقتي بچه دار شويم بهتر خواهد شد، و با به دنيا آمدن بچه‌هاي بعدي زندگي بهتر ......
ولي وقتي مي‌بينيم كودكانمان به توجه مداوم نيازمندند، خسته ميشويم.
بهتر است صبر كنيم تا بزرگتر شوند.
فرزندان ما كه به سن نوجواني ميرسند، باز كلافه ميشويم، چون دايم بايد با آنها سروكله بزنيم.
مطمئناً وقتي بزرگتر شوند و به سنين بالاتر برسند، خوشبخت خواهيم شد.
با خود ميگوييم زندگي وقتي بهتر خواهد شد كه : همسرمان رفتارش را عوض كند، يك ماشين شيكتر داشته باشيم، بچه هايمان ازدواج كنند، به مرخصي برويم و در نهايت بازنشسته شويم ....
حقيقت اين است كه براي خوشبختي، هيچ زماني بهتر از همين الآن وجود ندارد.

برای دیدن ادامه به ادامه مطلب مراجعه کنید


موضوعات مرتبط: داستان های جالب

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۸۹ | 16:46 | نویسنده : وحید |

قـیـمــت مـــغـــــز

بالاخره دکتر وارد شد ، با نگاهی خسته ، ناراحت و جدی .
دکتر در حالی که قیافه نگرانی به خودش گرفته بود گفت :"متاسفم که باید حامل خبر بدی براتون باشم , تنها امیدی که در حال حاضر برای عزیزتون باقی مونده، پیوند مغزه ."
"این عمل ، کاملا در مرحله أزمایش ، ریسکی و خطرناکه ولی در عین حال راه دیگه ای هم وجود نداره, بیمه کل هزینه عمل را پرداخت میکنه ولی هز ینه مغز رو خودتون باید پرداخت کنین ."

اعضا خانواده در سکوت مطلق به گفته های دکتر گوش می کردن , بعد از مدتی بالاخره یکیشون پرسید :" خب , قیمت یه مغز چنده؟"؟

دکتر بلافاصله جواب داد :"5000$ برای مغز یک زن و 200$ برای مغز یک مرد ."
موقعیت نا جوری بود , خانم های داخل اتاق سعی می کردن نخندن و نگاهشون با آقایون داخل اتاق تلاقی نکنه , بعضی ها هم با خودشون پوز خند می زدن !
بالاخره یکی طاقت نیاورد و سوالی که پرسیدنش آرزوی همه بود از دهنش پرید که : "چرا مغز خانم ها گرونتره ؟ "

دکتر با معصومیت بچگانه ای برای حضار داخل اتاق توضیح داد که : " این قیمت استاندارد عمله ! باید یادآوری کنم که مغز آقایون چون استفاده میشه، خب دست دومه و طبیعتا ارزونتر !


موضوعات مرتبط: داستان های جالب

تاريخ : جمعه ۲۱ خرداد ۱۳۸۹ | 13:26 | نویسنده : وحید |

مـــوضــوع انـشــاء : خارجی ها !

پدرم همیشه می‌گوید "این خارجی‌ها که الکی خارجی نشده‌اند، خیلی کارشان درست بوده که توی خارج راهشان داده‌اند"

البته من هم می‌خواهم درسم رابخوانم؛ پیشرفت کنم؛ سیکلم را بگیرم و بعد به خارج بروم.. ایران با خارج خیلی فرغ دارد.

خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها راجب به خارج می‌دانم.
تازه دایی دختر عمه پسر همسایه‌مان در آمریکا زندگی می‌کند. برای همین هم پسر همسایه‌مان آمریکا را مثل کف دستش می‌شناسد. او می‌گوید "در خارج آدم‌های قوی کشور را اداره می‌کنند"

مثلن همین "آرنولد" که رعیس کالیفرنیا شده است. ما خودمان در یک فیلم دیدیم که چطوری یک نفره زد چند نفر را لت و پار کرد و بعد... البته آن قسمت‌های بی‌تربیتی فیلم را ندیدیم اما دیدیم که چقدر زورش زیاد است، بازو دارد این هوا. اما در ایران هر آدم لاغر مردنی را می گذارند مدیر بشود. خارجی‌ها خیلی پر زور هستند و همه‌شان بادی میل دینگ کار می‌کنند. همین برج‌هایی که دارند نشان می‌دهد که کارگرهایشان چقدر قوی هستند و آجر را تا کجا پرت کرده‌اند.

ما اصلن ماهواره نداریم. اگر هم داشته باشیم؛ فقط برنامه‌های علمی آن را نگاه می‌کنیم. تازه من کانال‌های ناجورش را قلف کرده‌ام تا والدینم خدای نکرده از راه به در نشوند.
در اینجا اصلن استعداد ما کفش نمی‌شود و نخبه‌های علمی کشور مجبور می‌شوند فرار مغزها کنند. اما در خارج کفش می‌شوند. مثلاً این "بیل گیتس" با اینکه اسم کوچکش نشان می‌دهد که از یک خانواده کارگری بوده، اما تا می‌فهمند که نخبه است به او خیلی بودجه می‌دهند و او هم برق را اختراع می‌کند.
 پسر همسایه‌مان می‌گوید اگر او آن موقع برق را اختراع نکرده بود؛ شاید ما الان مجبور بودیم شب‌ها توی تاریکی تلویزیون تماشا کنیم.

از نظر فرهنگی ما ایرانی‌ها خیلی بی‌جمبه هستیم.. ما خیلی تمبل و تن‌پرور هستیم و حتی هفته‌ای یک روز را هم کلاً تعطیل کرده‌ایم. شاید شما ندانید اما من خودم دیشب از پسر همسایه‌مان شنیدم که در خارج جمعه‌ها تعطیل نیست. وقتی شنیدم نزدیک بود از تعجب شاخدار شوم. اما حرف‌های پسر همسایه‌مان از بی بی سی هم مهمتر است.
ما ایرانی‌ها ضاتن آی کیون پایینی داریم. مثلن پدرم همیشه به من می‌گوید "تو به خر گفته‌ای زکی". ولی خارجی‌ها تیز هوشان هستند. پسر همسایه‌مان می‌گفت در آمریکا همه بلدند انگلیسی صحبت کنند، حتا بچه کوچولوها هم انگلیسی بلدند. ولی اینجا متعسفانه مردم کلی کلاس زبان می‌روند و آخرش هم بلد نیستند یک جمله ساده مثل I lav u بنویسند. واقعن جای تعسف دارد.

این بود انشای من!


موضوعات مرتبط: داستان های جالب

تاريخ : پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۹ | 13:59 | نویسنده : وحید |

اعتقاد به تاثیر دعـــــا ... !

پولداري در کابل، در نزديکي مسجد قلعه فتح الله رستوراني ساخت که در آن موسيقي بود و رقص، و به مشتريان مشروب هم سرويس مي شد.

ملاي مسجد هر روز موعظه مي کرد و در پايان موعظه اش دعا مي کرد تا خداوند صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلاي آسماني را بر اين رستوران که اخلاق مردم را فاسد مي سازد، وارد کند.

يک ماه از فعاليت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شديد شد و يگانه جايي که خسارت ديد، همين رستوران بود که ديگر به خاکستر تبديل گرديد.
ملاي مسجد روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبريک گفت و علاوه کرد: اگر مومن از ته دل از خداوند چيزي بخواهد، از درگاه خدا نااميد نمي شود.

اما خوشحالي مومنان و ملاي مسجد دير دوام نکرد.
صاحب رستوران به محکمه شکايت کرد و از ملاي مسجد تاوان خسارت خواست.
اما ملا و مومنان البته چنين ادعايي را نپذيرفتند.

قاضي هر دو طرف را به محکمه خواست و بعد از اين که سخنان دو جانب دعوا را شنيد، گلو صاف کرد و گفت:
نمي دانم چه حکمي بکنم !! من هر دو طرف را شنيدم، از يک سو ملا و مومناني قرار دارند که به تاثير دعا و ثنا باور ندارند از سوي ديگر مرد مي فروشي که به تاثير دعا باور دارد …

از کتاب : " پدران . فرزندان . نوه ها "
اثر : پائولو کوئيلو


موضوعات مرتبط: داستان های جالب

تاريخ : پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۹ | 13:53 | نویسنده : وحید |

بادکنک ها ...

در یک شهربازی پسرکی سیاهپوست به مرد بادکنک فروشی نگاه می کرد که از قرار معلوم فروشنده مهربانی بود.
بادکنک فروش برای جلب توجه یک بادکنک قرمز را رها کرد تا در آسمان اوج بگیرد و بدینوسیله جمعیتی از مشتریان جوان را جذب خود کرد .
سپس بادکنک آبی و همینطور یک بادکنک زرد و بعد ازآن یک بادکنک سفید را رها کرد.

بادکنک ها سبکبال به آسمان رفتند و اوج گرفتند و ناپدید شدند.
پسرکی سیاهپوست هنوز به تماشا ایستاده بود و به یک بادکنک سیاه خیره شده بود.
تا این که پس از لحظاتی به بادکنک فروش نزدیک شد و با تردید پرسید : ببخشید آقا! اگر بادکنک سیاه را هم رها می کردید آیا بالا می رفت ؟
مرد بادکنک فروش لبخندی به روی پسرک زد و با دندان نخی را که بادکنک سیاه را نگه داشته بود برید و بادکنک به طرف بالا اوج گرفت وپس از لحظاتی گفت :

" پسرم آن چیزی که سبب اوج گرفتن بادکنک می شود رنگ آن نیست بلکه چیزی است که در درون خود بادکنک قرار دارد"

دوست من ...
چیزی که باعث رشد آدمها میشه رنگ و ظواهر نیست ...
رنگ ها ... تفاوت ها ... مهم نیستند ... مهم درون آدمه، چیزی که در درون آدم ها است تعیین کننده مرتبه و جایگاهشونه و هرچقدر ذهنیات ارزشمندتر باشه ، جایگاه والاتر و شایسته تری نصیب آدم ها میشه.


موضوعات مرتبط: داستان های جالب

تاريخ : پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۹ | 13:49 | نویسنده : وحید |

تصاویر بی نظیر از بدن انسان (گرفته شده توسط میکروسکوپ الکترونی)

گلبول قرمز خون

برای دیدن عکس های بیشتر به ادامه مطلب رجوع کنید


موضوعات مرتبط: عکس های نایاب دسته اول

ادامه مطلب
تاريخ : دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۸۹ | 19:23 | نویسنده : وحید |
نقاشی و کاریکاتورهای فوق العاده جذاب !

یه سری عکس و کاریکاتور خیلی جالب به دستم رسیده بود که گفتم شاید جالب باشه تویه وبلاگم بذارمشون .واقعا که خیلی هنرمندانه است .

برای دیدن عکس های بیشتر به  ادامه مطلب رجوع کنید


موضوعات مرتبط: کاریکاتور

ادامه مطلب
تاريخ : پنجشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۹ | 17:16 | نویسنده : وحید |
برنامه کامل بازی های جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی در یک فایل اکسل

کمتر از ۱۵ روز دیگه یکی از مهمترین رویدادهای ورزشی دنیا،یعنی جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی آغاز میشه و مثل همیشه تب و تاب جام جهانی روی همه چی تأثیر میگذاره .به همین خاطر تصمیم گرفتم یه خورده از گود آی تی و دنیای مجازی بیام بیرون و برنامه بازی های جام جهانی براتون بزارم .

این مسابقات روز ۲۱ خرداد ۸۹ شروع میشه و یک شنبه شب ۲۰ تیر ماه فینال این بازی هاست .

goldencup

سایر قابلیت ها و دانلود برنامه در ادامه مطلب ...


موضوعات مرتبط: خبری و اطلاع رسانی

ادامه مطلب
تاريخ : پنجشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۹ | 16:53 | نویسنده : وحید |
معرفی سایت درآمدزا bux.to و آموزش ثبت نام در سایت AlertPay.com 

طریقه کار با این سایت بسیار ساده است هر روز چند لینک برای کلیک کردن می گذارد و به ازا هر کلیک روی این لینکها 1 سنت به حساب شما واریز می شود. بطور میانگین اگر شما روزی نیم ساعت وقت بگذارید هر ماه بین 15 تا 20 دلار کاسب می شوید. این روش ، روش ساده کسب درآمد سایت Bux.to است شما میتوانید با عضو گیری درآمد بیشتری کسب کنید.

ثبت نام در سایت bux.to

توضیحات کاملتر و آموزش ثبت نام در ادامه مطلب ...


موضوعات مرتبط: درآمد اینترنتی ، مطالب جالب

ادامه مطلب
تاريخ : چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۸۹ | 11:13 | نویسنده : وحید |
ثبت نام در سایت درآمدزا NeoBux.com

Guide is available in English for Sign up in NeoBux.com : Please Click Here !

قدیمی ترین و معتبرترین سایتی که در زمینه کسب درآمد به روش PTC یا همان کلیکی وجود دارد سایت NeoBux.com است. این سایت با داشتن بیش از 3 میلیون کاربر بی رقیب تربن سایت حال حاضر به شمار می رود. هر کسی که در زمینه سایتهای درآمدزا فعالیتی داشته باشد با این سایت آشناست. در این مطلب قصد معرفی سایت NeoBux  را نداریم بلکه بیشتر به روشهایی که باعث افزایش درآمد در این سایت می شود می پردازیم،این سایت فقط در زمینه تبلیغات کلیکی فعالیت می کند و پورسانت این سایت بابت هر کلیک 1 سنت است برای کلیک زیر مجموعه ها 50% پرداخت می کند که البته در صورت ارتقاع حساب این مبالغ تا 2 سنت افزایش می یابد. (پست اصلاح شد)

توضیحات کاملتر و آموزش ثبت نام در ادامه مطلب ...


موضوعات مرتبط: درآمد اینترنتی

ادامه مطلب
تاريخ : چهارشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۸۹ | 11:0 | نویسنده : وحید |
.: Weblog Themes By Bia2skin :.